عشق را با تو شناختم

دل شکسته

قصه ی من

پیش از آنکه تو را ببینم و با تو همسفر جاده های زندگی شوم ، پیش از آنکه تو بیایی و مرا از حال و هوای دلگرفته ام رها کنی معنای واقعی عشق را نمیدانستم و عشق برای بی معنا بود.
پیش از آنکه تو بیایی قلب من بازیچه ای بیش نبود ، روزی صدها بار میشکست و همیشه آرزوی یک لحظه تنهایی میکرد.
عزیزم تو آمدی و هوای قلبم را بهاری کردی ، تو را برای همیشه لایق قلبم میدانم.
عشق را با تو شناختم ای یار همیشه وفادارم ، همیشه ماندگارم.
تو یک عشق جاودانه ای ، عشقی که هیچگاه نمیمیرد و نمیسوزاند قلبم را .
پیش از آنکه تو بیایی آرزوی تو را داشتم ، روزی صدها بار تو را از خدا میخواستم .
تو آمدی ، با عشق آمدی ، هدیه کردی به من محبتهایت را و قلبم را عاشق قلب مهربانت کردی.
هر چه بخواهم از خوبیهای تو بگویم نمیتوانم ، تو بهترینی عزیزم.
تویی عزیز دلم ، گلم ، همدمم ….. فدای تو ، هر وقت بخواهی میشوم قربان تو.
خیلی دوستت دارم عزیز دلم ، تو یعنی عشق ، یک عشق بی پایان.
چه صفایی دارد این زندگی با تو ، چه لذتی دارد لحظه های عاشقی در کنار تو.
چقدر تو مهربانی ، فدای قلب مهربانت.
حالا که عشق را با تو شناخته ام بگذار به تو بگویم که بدجور عاشقت هستم .
حالا که معنای دوست داشتن را به من یاد دادی بگذار به تو بگویم که خیلی دوستت دارم.
حالا که زندگی تنها با تو شیرین است بگذار بگویم که بدون تو هرگز عزیزم .
عزیزم ، ای بهترینم حالا که تو را دارم دلم بیشتر از همیشه شاد است .
خیلی خوشبختم از اینکه تو را دارم ، هیچوقت تنهایت نمیگذارم ، با تو میمانم تا لحظه ای که در این دنیا مهمانم.
عشق را با تو شناختم ، عشق را تنها با تو میخواهم ، عشق را بدون تو بی معنا میدانم.




نظرات شما عزیزان:

غزل
ساعت14:35---17 آذر 1391
دنیای آدم برفی دنیای ساده ای است
اگر برف بیاید هست
اگر برف نیاید نیست
مثل دنیای من
اگر تو باشی
هستم
اگر نباشی
مرگ


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 10 آذر 1391برچسب:,ساعت 10:59 توسط somaye| |